انتها المشوار
اقولها بكل اختصار
با تمام سادگی می گویم
انتهى المشوارَ
که دوران با هم بودن ما به پایان رسید
كأننا كنا فی قطار
مانند این بود که سوار قطاری بودیم
اصحاب لكن فی قطار
و در قطار با هم آشنا شدیم
رحلة سعیده و باقی التذكار
و مسافرت خوبی را با هم داشتیم و بعد از آن تنها خاطرات مسافرت است که باقی می ماند
كان الوهم یكذب علینا و الظروف
خیالمان و شرایط مان داشتند به هم دروغ می گفتند
كنا نخاف من الحقیقة و ای خوف
مثل این بود که از واقعیت و از هر وحشتی می ترسیدیم
أنا صحیح انزف
درست است كه بدن من از عشق زخمی شده است و دارد خونریزی می کند
صحیح انزف
بله از بدن من دارد خون می رود
انا انزف و انتی على كیفك تصفین الحروف
من خونریزی می کنم و تو با خیال راحت کلمه ها را پشت سرهم ردیف می کنی
اعیش كالطفل الودیع و احب كالطفل الودیع
من همچون کودک نجیبی زندگی می کنم و همچون کودک نجیبی عاشق می شوم '
یا متعبه كل الدروب
ای کسیکه تمام راه های زندگی را خسته کرده ای
فی دنیتی یا غربتی یا غربتی
تمام راه هایی که در دنیای من وجود دارند و در غربت تنهایی من
ضعتی و اكید انی اضیع لو استمر
تو گم شده ای و بدون شک , من نیز اگر با تو بمانم روزی گم خواهم شد
الوكت فی عینی انكسر یالقهر
زمان در پیش چشمان من شکست آه ای غم
لیتك تحسین القهر
ای کاش غم و درد را احساس می کردی
او تفهمی معنى التعب و الانكسار
یا معنای خستگی و شکست را می فهمیدی
لا هو انا الغطوه لا یا بنت الحلال
نه ای دختر مردم من آنی نیستم که تو را بپوشانم
و لا هو انا قارورة العطر الثمین اللی انتهى
و آن شیشه عطر گران قیمتی نیز نیستم که تمام شده است
ابتذكر القسوه و الجرح
تمام ظلم و زخمی را که بر من وارد آوردی بیاد می آورم
لما سال و ابتذكر الصمت
هنگامیکه آن زخمها جاری شدند و سکوت را نیز به یاد می آورم
و على اللیلی الحزین و اللی جرحه
و شبهای غمناکم را و آن کسیکه باعث زخمی شدن شبهایم شد
مافاد ارید انسى
نه دیگر فایده ای ندارد می خواهم فراموش کنم
و الشوق ارید انسى
می خواهم تمام اشتیاق را فراموش کنم
اهجر الاخبار و الوعد و المسیار
می خواهم تمام اتفاقات و قرارها را از یاد ببرم
اقولها بكل اختصار
با تمام سادگی می گویم
انتهى المشوار
دوران با هم بودن به پایان رسید
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.